کد مطلب:90327 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:125

اهل تقوا و قرائت قرآن











«فاذا مروا بایه فیها تشویق ركنوا الیها طمعا و تطلعت نفوسهم الیها شوقا و ظنوا انها نصب اعینهم»

واژه ها

مر: گذشتن، رفتن، مرور كرد به او و از او گذشتن است.

تشویق: آرزومند كردن، به آرزو آوردن كسی و آرزومند گردانیدن است.

شوق: رغبت، اشتیاق، منتهای آرزوی نفس و میل خاطر. در گذشته به معنای شوق اشاره شد.

ركن: كرانه ی قوی تر چیزی، امر بزرگ، كنار دیوار، هر امر بزرگ كه باعث غلبه و قوت و شوكت باشد و ستون و بنیاد است.

[صفحه 214]

تطلع: چشم داشتن و پیوسته در چیزی نگریستن است.

ظن: گمان بردن، (امص) گمان، حدس، مقابل یقین و جمع آن: ظنون است.

نصب العین: مد نظر، منظور خاطر، نصب العین قرار دادن، در نظر داشتن، پیش چشم داشتن و فراموش نكردن است.

با جمع بندی لغات و توجه به معانی، معنای عبارت این است:

ترجمه: پرواپیشگان كه دائم در تلاوت قرآنند، به هنگام گذشتن به آیه ای كه در آن تشویق و آرزومندی است، بر آن اعتماد نموده، آزمند و امیدوار می شوند و با شوق فراوان به آن دیده بسته، گمان می برند كه آیه و مضمون آن در پیش چشم آنهاست و هرگز فراموش شدنی نیست.

شرح: این جمله، به بعد رجا و امیدواری مومنان نظر دارد، در آن حد كه گویا وعده ی الهی را، در كنار خود دیده و از خاطر آنان، زدوده نمی شود.

چرا كه وعده ی خداوند، هرگز تخلف پذیر نیست، اما در مورد وعید، چنین نیست. یعنی اگر خداوند به كسی وعده داد حتما وفا خواهد نمود. اگر وعده ی بهشت است، بهشت و اگر وعده ی مغفرت باشد، مغفرت و اگر مژده رحمت باشد، مشمول رحمت خواهد شد و اگر كسی را به عذاب تهدید نمود، این تهدید حتمی الوقوع نخواهد بود: «ان شاء عفی و ان شاء عذاب» اگر بخواهد فرد مورد تهدید را عفو كند، عفو می نماید و اگر بخواهد عذاب كند، عذاب خواهد كرد.

بنابراین پرواپیشگان كه گوش جان، به آیات الهی سپرده اند، با تلاوت آیات، نویددهنده، آنچنان دید رجاءشان تیزبین می گردد كه گویا از فواصل دور، امید خود را می نگرند، گو اینكه گمشده را، پس از هجران طولانی بازیافته اند.

یك انسان عاشق، كمال مطلوب خود را، فقط در دیدار معشوق می داند. به هر

[صفحه 215]

راهی كه به وصل محبوب نزدیكتر باشد، همان را انتخاب خواهد كرد، بدین جهت عبور از آیات تشویق كه نمایانگر مژده ی لقای محبوب است، برای آنان كمالی محسوب می شود و از این معبر به مقصد اصلی واصل می شود (و نه تنها به محبوب عشق می ورزد، بلكه به راه رسیدن به معشوق نیز عاشق است) و اگر مژده ی دخول بهشت، او را خرسند می كند، نه به خاطر بهشت است، بلكه این مژده، از توجه و عنایت معطی الجنه حكایت دارد، نعیم بهشت، برای بنده ی دلباخته، آنچنان شوقی ندارد، آنچه كه در اینجا مطرح می باشد، تجلی جمال منعم است.

آری، انسان در حقیقت و نگرش واقع بینانه، متحقق به انیت خداست و موجود، به وجود او (وجود ظلی و تبعی) در بادی امر، خیال می كند، وجودی و انیتی دارد و چون راهی فنا گردید، از این انیت خیالی و تعین و محدودیت دست كشیده، به اطلاق و لا محدودیت می پیوندد، طبیعی است این سفر و سیر الی الله، تا چه حد لذت بخش خواهد بود.


اعانقها و النفس بعد مشوقه
الیها و هل بعد العناق تدانی


و الثم فاها كی تزول حرارتی
فیزداد ما القی من الهیجانی


كان فوادی لیس یشفی غلیله
سوی ان یری الروحان متحدان


پیش از این غمخواری عشاق بود
مهرورزی تو با ما شهره ی آفاق بود


یاد باد آن صحبت شبها كه در زلف توام
بحث سر عشق و ذكر حلقه ی عشاق بود

[صفحه 216]

از دم صبح ازل، تا آخر شام ابد
دوستی و مهر بر یك عهد و یك میثاق بود


سایه ی معشوق اگر افتاد بر عاشق چه شد
ما به او محتاج بودیم او به ما مشتاق بود


پیش از این كاین سقف سرو طاق مینا بركشد
منظر چشم مرا ابروی جانان طاق بود

[صفحه 217]


صفحه 214، 215، 216، 217.